با وجود هشدارهای متعدد مبنی بر این که دموکراسی در آمریکا در خطر جدی قرار دارد، در مورد ماهیت دقیق این تهدید زیاد بحث نمیشود. بایدن اخیرا با سخنرانی خود در کنگره در مورد آن چه کاخ سفید «نبرد مداوم برای روح ملت» نامیده است، بر شدت این تهدید تاکید کرد.
بایدن به طور مشخص از «دونالد ترامپ و طرفدارانش» به عنوان عامل اصلی این تهدیدها نام برد. این موضوعی است که در ظاهر هم صحت دارد. اما، تهدید عمیقتر و طولانیتر را تیلور برانچ در گفتگویی که در سال ۲۰۱۸ با ایزابل ویلکرسون داشت، بیان کرد. ویلکرسون نیز در کتاب خود این مورد را شرح داده است.
در این گفت و گو برانچ و ویلکرسون در مورد این که چگونه افزایش تروریسم داخلی توسط سفیدپوستان در دوران ترامپ بخشی از واکنش منفی به تنوع نژادی فزاینده کشور بود، صحبت کردند و برانچ نیز خاطرنشان کرد که «مردم گفتند که نمیخواهند در کشور خود در اقلیت باشند». وی در ادامه افزود: «سوال واقعی این است که اگر به مردم حق انتخاب بین دموکراسی و سفیدپوستان داده شود، چند نفر سفیدپوستان را انتخاب میکنند؟». سفیدپوستی تهدید عمیقتری است، زیرا پیروزی سفیدپوستان چیزی است که ترامپ را قدرتمند می کند. مردم فراموش کرده اند که ترامپ قبل از اینکه به مهاجران مکزیکی حمله کند و به سفیدپوستان نشان دهد که مدافع شیوه زندگی آنها خواهد بود، زیاد مورد توجه قرار نمی گرفت. او در ماههای قبل از راهاندازی کمپین خود، در نظرسنجی واشینگتن پست/ ای بی سی در ماه می 2015، تنها 4 درصد رای آورد. هنگامی که حمایت از او با هر بیانیه نژادپرستانه افزایش می یافت - مثلا ممنوعیت ورود مسلمانان به ایالات متحده - ترامپ از شور و اشتیاق تزلزل ناپذیر پیروان خود متحیر میشد و کاملاً مطمئن بود که اگر در وسط خیابان پنجم بایستد و به کسی شلیک کند باز هم هیچ رای دهنده ای را از دست نخواهد داد». کشف قدرت سفیدپوستان توسط ترامپ در سال 2015 همان درسی است که جورج والاس فرماندار جدایی طلب آلاباما در بوته سیاست جنوب در جریان جنبش حقوق مدنی در دهه 1950 مورد توجه قرار داد. والاس گفت: «زمانی که در مورد مدارس، بزرگراهها، زندانها و مالیات سخنرانی میکردم هیچ کس توجهی نمیکرد، اما به محض اینکه بحث در مورد سیاهپوستان را شروع کردم هیاهویی به پاشد».
پس از اینکه ترامپ شروع به صحبت در مورد مکزیکی ها و سپس مسلمانان کرد، بسیاری از سفیدپوستان از سراسر کشور به پاخاستند و حتی به ساختمان کنگره یورش بردند تا او را در قدرت نگه دارند و سنت دموکراتیکِ انتقال مسالمت آمیز قدرت را از بین ببرند. همانطور که سخنان والاس نشان می دهد، ترامپ اولین رهبر جنبشی نیست که قدرت را در آمریکا مجدد به سفیدپوستان برمی گرداند. بیش از یک قرن است که به طور مداوم قدرت سیاسی سفیدپوستان دست کم گرفته شده است.
بارزترین مثال، شروع جنگ داخلی است. صد و شصت سال قبل از شورش 6 ژانویه 2021، مجالس مقننه در یک سوم ایالتها قوانینی را تصویب کردند که نتیجه انتخابات ریاست جمهوری را رد می کرد و سپس با صدور فراخوان دست به اسلحه شدن موجب شدند صدها هزار نفر به نام دفاع از سفیدپوستان، اقدام به تیراندازی کنند و هزاران نفر از هموطنان خود را بکشند.
در سال 1968، والاس مشاهده کرد که طرفداران ناسیونالیسم سفیدپوستان، بسیار فراتر از مرزهای ایالت او رفته اند و کمپین ریاست جمهوری را راه اندازی کردند که 13.5 درصد از کل آرا را به دست آورد. تاثیر نمایش والاس بر ریاست جمهوری ریچارد نیکسون تا جایی بود که دن کارتر در مورد آن گفته است: «زمانی که جورج والاس ساز خود را می نواخت، رئیس جمهور ایالات متحده رقص جیم کرو را شروع کرد (اقدامات ضد سیاهپوستان در پیش گرفت)».
در سال 1990، دیوید دوک (رهبر پیشین کو کِلاس کِلَن، طرحی به مجلس سنای ایالات متحده ارائه کرد و در ابتدا به این دلیل که دیدگاههای برتریطلبانه ای در مورد نژاد سفید داشت، در ظاهر شانسی برای پیروزی نداشت و نادیده گرفته شد. اما دوک با جلب حمایت 44 درصد از رای دهندگان ایالت لوئیزیانا، تشکیلات را شوکه کرد.
اما طرفداران نژاد سفید از حمایت اکثریت برخوردار نبوده و کنفدراسیون های اصلی در اقلیت بودند و تنها 11 درصد از جمعیت سفیدپوست کشور را تشکیل می دادند. افرادی که از حمایت حداکثری برخوردارند، نیازی به راه اندازی مجموعه ای از قوانین برای سرکوبِ رأی دهندگان در ایالت هایی که رنگین پوستان در اکثریت هستند را ندارند. با این حال، از قوانین قدیمی در سال های 1800 گرفته تا قوانین محدودکننده رأیگیری که سال گذشته در جنوب و جنوب غرب تصویب شد، ما شاهد یک رویه بیوقفه در تلاش برای سرکوب و از بین بردن دموکراسی با وارد شدن به جریانی که ران براونشتاین «انباشت کیسه های شن در برابر موج فزاینده تغییرات جمعیتی» نامیده است، هستیم.
همانطور که دشمنان دموکراسی می دانند که باید دموکراسی را نابود کنند تا پیروز شوند، روشن ترین راه برای شکست دادن آنها گسترش جدی مشارکت دموکراتیک است. از نظر آمار و ارقام، یک اکثریت آشکار آمریکایی جدید، متشکل از اکثریت قریب به اتفاق رنگین پوستان در اتحاد با اقلیت هدف دار سفیدپوستانی که می خواهند در یک ملت چند نژادی زندگی کنند، وجود دارد. به استثنای انتخابات سال 2004، این ائتلاف از سال 1992 تاکنون در هر انتخابات ریاست جمهوری آرای مردم را به دست آورده است.
برای دفاع از دموکراسی و پیروزی در مبارزه برای روح ملت، دو چیز باید اتفاق بیفتد. اولین مورد، سرمایه گذاری های عظیم روی مردم و سازمان هایی است که برای گسترش رای دادن و مشارکت مدنی تلاش می کنند. ائتلافهایی مانند آمریکا وُتز و آریزونا وینز نقش مهمی در آوردن صدها هزار رنگینپوست به حوزههای انتخاباتی بازی کردند و به تغییر استحکامات سابق کنفدراسیون کمک کردند.
مورد دوم، به چالش کشیدن مستقیم ملت برای انتخاب دموکراسی به جای نژاد سفید است. سوال تحریک آمیز تیلور برانچ در سال 2018، در پی فجایعی مانند قتل هدر هیر، زن سفیدپوستی که در راهپیمایی ملی گرایان سفیدپوست در شارلوتزویل، ویرجینیا در سال 2017 اعتراض کرد و از برنامه ی حذف مجسمه های کنفدراسیون خشمگین شده بود. واکنش ترامپ به قتل هیر این بود که او عمداً با ماشینی که توسط یک سفیدپوست برتری گرا هدایت می شد، مورد اصابت قرار گرفت. واکنش او شانه بالا انداختن و توجه به این موضوع بود که در هر دو طرف راهپیمایی «افراد بسیار خوبی» وجود داشتند و کسی معترض نبوده است.
زمانی که بایدن مبارزات انتخاباتی خود را در سال 2019 آغاز کرد، صراحتاً به حمایت ترامپ از وقایع شارلوتزویل اشاره کرد و گفت: «ما با این موج فزاینده برتری سفیدپوستان در آمریکا مشکل داریم» و در ادامه نیز مدافع ناسیونالیسم سفیدپوستان را از کاخ سفید اخراج کرد. با این وجود، دشمنان دموکراسی به دور از هرگونه مجازاتی، تلاش های خود برای از بین بردن دموکراسی را تشدید کرده اند.
برای اینکه در نهایت در دفاع از دموکراسی خود پیروز شویم، باید درک واضحی از قدرتهای پنهانی که کشوررا به خطر می اندازند، داشته باشیم. ماهیت اپوزیسیون را مشخص کنیم و اکثریت آمریکایی ها را فرابخوانیم تا بدون هیچ عذری تأیید کنند که این کشور چند نژادی است و نه فقط برای سفیدپوستان.
ترجمه از محسن آقابابایی دستجردی، جامعه تحلیلی گویا
منبع: گاردین