کد QR مطلبدریافت صفحه با کد QR

پکن به دنبال ورود به بازی های پیچیده غرب آسیا است

چین و خاورمیانه جدید

سجاد عطازاده، روزنامه فرهیختگان

9 آذر 1401 ساعت 15:11

اولا چین در پی حفظ رابطه‌ای متوازن با کشورهای خاورمیانه است. ثانیا تلاش دارد تا با قدرت‌های بزرگ جهانی در این منطقه همکاری کند تا منافع اقتصادی و سیاسی خود را حفظ کند؛ امری که نمود آن مشارکت گسترده چین در مذاکرات برجام بود. ثالثا پکن در منطقه خاورمیانه به اصول سیاسی مانند حاکمیت، تمامیت ارضی و عدم‌مداخله در امور کشورهای دیگر پایبند است. عناصر پنجم و ششم نیز همکاری در حوزه‌های اقتصادی -‌مانند ابتکار کمربرند- جاده و بانک توسعه آسیایی- و امنیتی است. 


در دهه اخیر و همزمان با افزایش نقش چین در صحنه تحولات بین‌الملل، نیاز به ادراک اصول کنشگری بین‌المللی این کشور مخصوصا در خاورمیانه احساس می‌شود. در این میان یکی از اصلی‌ترین مشکلاتی که وجود دارد، اتکا به تحلیل کارشناسان غربی و خوانش‌های واسطه‌ای است به‌گونه‌ای که کمتر به دیدگاه‌های تحلیلگران چینی درباره این موضوع پرداخته شده است. مقاله حاضر به قلم بینگ‌ بینگ وو، استاد کرسی مطالعات خاورمیانه دانشگاه پکن، در ژورنال بین‌المللی Journal of Balkan and Near Eastern Studies  منتشر شده است. این مقاله از جمله منابع محدودی است که به قلم کارشناسان چینی به بررسی راهبرد و نگاه چین در خاورمیانه پرداخته است. 

مقدمه
برای بررسی روابط چین و خاورمیانه، توجه به دو موضوع مهم بسیار ضروری است، واقعیت میدانی خاورمیانه و سیاست‌خارجی چین. رقابت‌های ژئواستراتژیک سبب شکل‌گیری خاورمیانه جدید شده‌اند. سیاست چین درباره این منطقه نیز مبتنی‌بر دو اصل است، شکل جدیدی از روابط بین‌الملل و جامعه‌ای با آینده مشترک برای بشر. چین در تلاش است تا از طریق پلتفرم‌هایی مانند مجمع همکاری چین و کشورهای عربی، شبکه مشارکت‌ با کشورهای منطقه‌ای و ابتکار کمربند- جاده روابط خود را با کشورهای خاورمیانه تحکیم کند. 

خاورمیانه: رقابت‌های ژئواستراتژیک
رقابت ژئواستراتژیک در میان کشورهای خاورمیانه سبب شکل‌گیری خاورمیانه جدید شده است. درحال‌حاضر شاهد وجود چهار محور اصلی ژئو‌استراتژیک در منطقه هستیم. رقابت بین ایران و ترکیه برای رهبری جهان اسلام، رقابت همه‌جانبه بین ایران و عربستان‌سعودی، رقابت بین دو اردوگاه حامیان و مخالفان اخوان و رقابت بین کشورهای عربی. 
درباره محور اول اشاره به این نکته ضروری است که ایران رهبر طبیعی کشورهای جهان تشیع است. تعداد شیعیان جهان، بین 300 تا 350 میلیون تخمین زده می‌شود که تقریبا حدود 20 درصد از کل جمعیت مسلمانان جهان را تشکیل می‌دهند. نکته مهم آن است که شیعیان در غرب آسیا نیز جمعیتی 140 میلیونی دارند که با توجه به اینکه کل جمعیت این منطقه 320 میلیون نفر است، تشیع در غرب آسیا اقلیت به‌‌شمار نمی‌رود. مدعای ایران این است که کشورهای منطقه و قدرت‌های جهانی باید منافع ملی این کشور را بپذیرند. 
در عالم سنی، عربستان‌سعودی، مصر و ترکیه دارای نفوذ زیادی هستند، اما هیچ‌کدام از آنها رهبر طبیعی اهل تسنن به‌‌شمار نمی‌روند. این در‌حالی است که از سال 2002 ترکیه تحت زعامت حزب عدالت و توسعه با اتخاذ سیاست‌خارجی‌ای که از سوی عده‌ای «نئوعثمانی‌گرایی» نامیده شده است، در پی گسترش میراث فرهنگی امپراتوری عثمانی و کسب رهبری جهان اسلام است. با توجه به اینکه رهبری جهان اهل سنت طبیعتا مستلزم پاسخگویی به چالش‌های برآمده از سوی ایران است، ترکیه رابطه خود با ایران را براساس راهبرد رقابتی-تعاملی مبتنی کرده است. 
رقابت دوم در منطقه، رقابت همه‌جانبه بین ایران و عربستان است که فراتر از اختلافات مذهبی است. اگرچه در دوران جنگ سرد، ایران و عربستان‌سعودی هر دو ستون‌های امنیت در خلیج فارس به‌شمار می‌آمدند، اما پس از وقوع انقلاب اسلامی در ایران شاهد تیره شدن روابط بودیم که البته پس از جنگ اول خلیج فارس رو به بهبود گذاشت، اما در پی سرنگونی صدام پس از حمله آمریکا به عراق در سال 2003 باز هم تشدید شد. این رقابت ابعاد گوناگونی مانند نظام سیاسی، سیاست‌خارجی، عناصر اجتماعی-فرهنگی، اقتصادی و فناوری دارد و نمونه بارز آن‌هم جنگ یمن است که پس از حمله عربستان به این کشور در سال 2015 به میدان نبرد غیرمستقیم ایران و عربستان تبدیل شده است. 
رقابت سوم بین محور اخوانی و ضد اخوانی است. هم عربستان‌سعودی و هم امارات متحده عربی مخالف اخوان‌المسلمین به‌حساب می‌آیند زیرا نگران تهدید امنیت رژیم خود از سوی این گروه هستند. پس از سرنگونی محمد مرسی در سال 2013 کمپ مخالفان اخوان با حضور امارات متحده عربی، عربستان‌سعودی و مصر تشکیل شده است و در مقابل اردوگاه حامیان اخوان با حضور ترکیه و قطر وجود دارد که به‌دنبال حضور اخوان‌المسلمین در فرآیندهای سیاسی هستند. 
رقابت ژئوپلیتیک آخر، درون دنیای عرب است که نقطه اوج آن در سال 2017 و در پی قطع روابط عربستان، امارات، بحرین و مصر با قطر بر سر حمایت دوحه از اخوان‌المسلمین و تلاش آن برای گسترش نفوذ خود در منطقه پس از بهار عربی با استفاده از شبکه الجزیره و منابع مالی این کشور خود را نشان داد. امارات متحده عربی اگرچه در آن محور رابطه نزدیکی با عربستان‌سعودی دارد، اما جاه‌طلبی‌های خود در جنوب دریای سرخ، جنوب خلیج فارس و شمال غربی اقیانوس هند را دنبال می‌کند. تاسیس پایگاه نظامی در اریتره و سومالی و ساخت و اداره بنادری در جیبوتی و سومالی نیز در همین راستا تحلیل می‌شود. در یمن نیز امارات برخلاف عربستان‌سعودی، بیشتر تمرکز خود را بر جنوب این کشور گذاشته است. 
تشدید رقابت حول این چهار محور سبب شده است تا خلأ یک سازوکار همکاری منطقه‌ای بیشتر احساس شود؛ علی‌الخصوص با توجه به این نکته که اتحادیه عرب و شورای همکاری خلیج فارس، به‌عنوان دو سازوکار همکاری منطقه‌ای اصلی در جهان عرب، در موضوعاتی مانند فلسطین، عراق، لیبی، سوریه و یمن عملکرد چندانی نداشته‌اند. فرآیند آستانه هم که در سال 2017 برای حل بحران سوریه تاسیس ‌شده، با محوریت سه کشور غیر‌عرب شکل گرفته است و از سال 2017 و در پی بحران قطر نیز شاهد شکل‌گیری سه جبهه در شورای همکاری خلیج فارس هستیم. در یک طرف عربستان، امارات و بحرین قرار دارند و در سوی دیگر قطر قرار گرفته است؛ عمان و کویت نیز موضعی میانه اتخاذ کرده‌اند. در‌حال‌حاضر، نه ایالات متحده آمریکا، نه اروپا و نه روسیه قصد یا توانایی کمک به کشورهای خاورمیانه برای ایجاد یک سازوکار همکاری منطقه‌ای کارآمد را ندارند و این مساله در‌حالی است که تلاش‌های چین برای گسترش منطقه‌گرایی در غرب آسیا می‌تواند سبب گسترش امنیت این منطقه شود؛ تلاش‌هایی که در طرح مفهوم امنیت آسیایی توسط شی جین پینگ [رئیس‌جمهور چین] نمود یافته و به‌دنبال ایجاد یک سازوکار پان‌آسیایی برای امنیت قاره آسیا است. 

خاورمیانه جدید: ساختار قدرت راهبردی
از زمان قیام‌های عربی، دنیای عرب تضعیف و متفرق شده است. قدرت‌های سنتی عربی مانند مصر، عراق و سوریه از ظرفیت رو به کاهشی برخوردار هستند و مانند قبل نقش اصلی را در دنیای عربی ندارند. به همین دلیل، کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس مانند عربستان‌سعودی، قطر و امارات در پی نقش‌آفرینی به‌عنوان رهبر دنیای عرب یا حتی خاورمیانه هستند، اما به‌دلایلی مانند توانایی محدود فناورانه، نظامی، سیاسی و دیپلماتیک با دشواری‌های عدیده‌ای در مسیر حل مشکلات کشورهای عربی و کسب مرجعیت در منطقه برخوردار هستند. 
در مقایسه با کشورهای عربی، قدرت‌های غیرعربی مانند ایران، ترکیه و رژیم‌صهیونیستی اکنون قدرتمندتر هستند و در حفظ ثبات سیاسی؛ امنیت ملی و کسب نفوذ بیشتر در منطقه و حتی در سطح جهانی موفق بوده‌اند. ظهور ایران از سال 2003 آغاز شد و شتاب خود را در درگیری رژیم‌صهیونیستی و نیروهای مقاومت لبنان در سال 2006، جنگ داخلی سوریه از سال 2011 و جنگ در یمن از سال 2015 حفظ کرده است. ترکیه پیشرفت زیادی در توسعه اقتصادی داشته است. درآمد سرانه ترکیه به 9000 دلار آمریکا رسیده و از سال 2000 تا 2014 با یک افزایش سه برابری روبه‌رو شده است. تولید ناخالص داخلی این کشور هم در سال 2016 به 856 میلیارد دلار رسید و ترکیه را به بزرگ‌ترین اقتصاد خاورمیانه و هفدهمین اقتصاد بزرگ جهان تبدیل کرد. رژیم‌صهیونیستی اقتصاد پیشرفته‌ای به‌ویژه در زمینه فناوری‌های های‌تک دارد. تولید ناخالص داخلی رژیم‌صهیونیستی در سال 2017 به 348 میلیارد دلار و تولید ناخالص داخلی سرانه به 36 هزار دلار رسید. بااین‌حال، نقطه شروع بالاتر و اندازه نسبتا کوچک، فضا را برای توسعه بیشتر آن محدود می‌کند، که به معنای ظرفیت اشباع اقتصادی و امنیتی است. 
توازن قوای کنونی در خاورمیانه را می‌توان به شرح ذیل خلاصه کرد: «جهان عرب ضعیف و متفرق شده است، نفوذ مصر در‌حال کاهش است، کشورهای شورای همکاری خلیج فارس نقش بزرگ‌تری را ایفا می‌کنند، اما به‌دلیل توانایی نسبتا کم خود محدود شده‌اند. درعین‌حال، قدرت‌های منطقه‌ای غیرعربی از قدرت بیشتری برخوردارند، اما ظرفیت اقتصادی و امنیتی رژیم‌صهیونیستی نسبتا اشباع ‌شده است.»
سه اردوگاه در منطقه وجود دارد که در بخش قبل نیز به آنها اشاره شد. یک اردوگاه عمدتا شیعه متشکل از دولت سوریه، نیروهای مقاومت لبنان، بازیگران شیعه در عراق و حوثی‌ها در یمن با رهبری ایران. اردوگاه طرفدار اخوان‌المسلمین با حمایت ترکیه و قطر و یک اردوگاه ضدایرانی و ضداخوانی متشکل از عربستان‌سعودی، امارات (قبل از اینکه در ژوئن 2019 سیاست خود را در قبال ایران به‌طور چشمگیری تغییر دهد) و رژیم‌صهیونیستی به‌عنوان دولت‌های اصلی. البته اگرچه مصر به‌عنوان بخشی از اردوگاه ضداخوانی تلقی می‌شود، اما قصد ندارد به هیچ فعالیتی علیه ایران بپیوندد. 
کمپ‌های شیعه و طرفدار اخوان‌المسلمین قدرتمندتر از اردوگاه‌های ضدایران و ضداخوان هستند. دولت ترامپ سیاستی را برای حمایت از متحدان سنتی خود مانند عربستان‌سعودی، امارات و رژیم‌صهیونیستی علیه ایران و اخوان‌المسلمین اتخاذ کرد که به افزایش تنش‌ها در منطقه کمک کرد. روسیه روابط نزدیکی با اردوگاه شیعیان ایجاد کرده است و به‌دنبال ایجاد رابطه نزدیک مشابه با اردوگاه طرفدار اخوان است. مسکو در برخی از بخش‌های خاورمیانه به مزیت نسبی دست یافته است؛ اما همچنان قادر به رقابت همه‌جانبه با ایالات متحده در سراسر منطقه و در مقیاس کامل نیست. اروپا هم در جانبداری از هر‌یک از سه اردوگاه مردد است و سیاست‌خارجی مستقل در قبال خاورمیانه و شریک منطقه‌ای قدرتمندی برای حمایت از اولویت‌های خود ندارد. 

سیاست چین نسبت به خاورمیانه
مصر با برقراری روابط دیپلماتیک با چین در سال 1956، اولین کشور عربی بود که روابط رسمی با پکن برقرار کرد. عراق هم اولین کشور منطقه خلیج فارس بود که در سال 1958 روابط دیپلماتیک رسمی خود با چین را آغاز کرد. در سال 1971، چین روابط رسمی با ترکیه و ایران برقرار کرد. از زمان آغاز روابط رسمی با عربستان‌سعودی و رژیم‌صهیونیستی در سال‌های 1990 و 1992 چین با همه کشورهای عربی و خاورمیانه روابط دیپلماتیک داشته است. 
شی جین پینگ، رئیس‌جمهور چین در گزارش خود در نوزدهمین کنگره ملی حزب کمونیست چین که در 18 اکتبر 2017 برگزار شد، دو اصل را برای سیاست‌خارجی چین مطرح کرد: الف) شکل جدیدی از روابط بین‌الملل مبتنی‌بر احترام متقابل، انصاف، عدالت، و همکاری برد-برد و جامعه‌ای با آینده‌ای مشترک برای بشر که هدف آن ساختن جهانی باز، فراگیر، پاک و زیبا است که از صلح پایدار، امنیت جهانی و رفاه مشترک برخوردار باشد. ب) سیاست خاورمیانه‌ای چین باید در‌قالب نگاه روسیه به سیاست‌خارجی این کشور مبتنی‌بر این دو اصل بررسی شود. 
در سال 2004، مجمع همکاری کشورهای عربی و چین تاسیس شد که هشت نشست وزیران آن تاکنون برگزار شده است. در چهارمین اجلاس وزیران که در سال 2010 در تیانجین برگزار شد، چین و کشورهای عربی برای ایجاد «همکاری جامع چین و کشورهای عربی و توسعه مشترک مشارکت راهبردی» توافق کردند. در ششمین نشست وزیران در ژوئن 2014 نیز رئیس‌جمهور شی خواستار ایجاد الگوی همکاری 3+2+1 شد که در آن 1 انرژی، 2 تجارت و زیرساخت و 3 انرژی هسته‌ای، ماهواره و انرژی‌های تجدیدپذیر است. 
دو سند مهم درباره سیاست چین در قبال خاورمیانه عبارتند از: سند سیاست عربی چین که در ژانویه 2016 ارائه شد، و سخنرانی رئیس‌جمهور شی در مقر اتحادیه عرب در 22 ژانویه 2016. سند سیاست عربی چین، بعد استراتژیک همکاری چین و اعراب را برجسته می‌کند؛ کشورهای عربی شرکای مهم چین در پیمودن مسیر توسعه صلح‌آمیز، تقویت وحدت و همکاری میان کشورهای درحال‌توسعه و ایجاد نوع جدیدی از روابط بین‌المللی براساس همکاری برد-برد هستند. 
رئیس‌جمهور شی در سخنرانی خود در مقر اتحادیه عرب تاکید کرد که «به‌جای تلاش برای یافتن شریک نیابتی، ما مذاکرات صلح را ترویج می‌کنیم؛ به‌جای جست‌وجوی حوزه نفوذ، از تمامی طرفین می‌خواهم تا به حلقه دوستان ابتکار کمربند- جاده بپیوندند و به‌جای تلاش برای پر کردن خلأ، در پی ایجاد یک شبکه مشارکتی تعاملی برای همکاری برد-برد هستیم.» در این راستا چین با الجزایر (فوریه 2014)، مصر (دسامبر 2014)، عربستان‌سعودی (ژانویه 2016)، ایران (ژانویه 2016) و امارات (ژوئیه 2018) «مشارکت راهبردی جامع» و با قطر (نوامبر 2014)، سودان (سپتامبر 2015)، اردن (سپتامبر 2015)، عراق (دسامبر 2015)، مراکش (مه 2016)، جیبوتی (نوامبر 2017) و عمان (مه 2018) مشارکت راهبردی اتخاذ کرده است. چین همچنین در اکتبر 2010 یک «رابطه همکاری استراتژیک» با ترکیه و یک «مشارکت جامع نوآورانه» با رژیم‌صهیونیستی در مارس 2017 برقرار کرده است. 

منافع چین در خاورمیانه
منافع چین در خاورمیانه را می‌توان در 6 محور خلاصه کرد: 
1-  منافع راهبردی مشتمل بر تلاش برای نیل به شکوفایی و ثبات در منطقه، تعقیب مشترک راهبرد کمربند- جاده و همکاری با قدرت‌های بزرگ جهانی در منطقه. 
2-  از نظر منافع سیاسی، چین به‌دنبال ترویج اصل چین واحد درباره تایوان و دریای چین جنوبی است. 
3-  منافع انرژی به‌گونه‌ای که در بین 10صادرکننده اصلی نفت به چین 5 کشور، خاورمیانه‌ای هستند. 
4-  منافع اقتصادی، میزان تجارت بین چین و کشورهای عربی در سال 2017، 191.4 میلیارد دلار بوده است که 5 برابر سال 2004 است. چین شریک دوم تجاری کل جهان عرب و شریک اول تجاری 10 کشور عربی مانند عربستان‌سعودی، امارات، عراق و عمان است. 
5-  منافع امنیتی که در مبارزه با تروریسم و تاسیس پایگاه دریایی در جیبوتی در سال 2017 نمود یافته است.
6-  منافع فرهنگی با توجه به تمدن کهن خاورمیانه.

عناصر سیاست چین درباره خاورمیانه
اولا چین در پی حفظ رابطه‌ای متوازن با کشورهای خاورمیانه است. ثانیا تلاش دارد تا با قدرت‌های بزرگ جهانی در این منطقه همکاری کند تا منافع اقتصادی و سیاسی خود را حفظ کند؛ امری که نمود آن مشارکت گسترده چین در مذاکرات برجام بود. ثالثا پکن در منطقه خاورمیانه به اصول سیاسی مانند حاکمیت، تمامیت ارضی و عدم‌مداخله در امور کشورهای دیگر پایبند است. عناصر پنجم و ششم نیز همکاری در حوزه‌های اقتصادی -‌مانند ابتکار کمربرند- جاده و بانک توسعه آسیایی- و امنیتی است. 

نتیجه‌گیری
خاورمیانه جدید با چندین ویژگی ازجمله چهار مجموعه رقابت ژئواستراتژیک، سه اردوگاه اصلی به‌عنوان گروه‌های ائتلاف منطقه‌ای، ظهور امارات و قطر به‌عنوان بازیگران کلیدی دولتی در کنار پنج قدرت سنتی منطقه‌ای و نقش فزاینده بازیگران مسلح غیردولتی و فرعی در‌حال ظهور است. ایالات متحده همچنان قدرت بزرگ مسلط در خاورمیانه به‌شمار می‌رود، همان‌طور‌که از پایان جنگ سرد تاکنون بوده است. سیاست چین در قبال خاورمیانه مبتنی‌بر چهارچوب کلی سیاست‌خارجی این کشور، تجربیات انباشته در برخورد با منطقه و محاسبات در‌مورد توانایی و منافع در منطقه است. اجرای طرح کمربند‌-‌ جاده و گسترش منافع چین در خارج از کشور در خاورمیانه، مستلزم دخالت بیشتر و عمیق‌تر چین در منطقه است و ویژگی‌های جدید خاورمیانه نیز مستلزم تعدیل سیاست‌خارجی است. تغییر عناصر اساسی سیاست چین در قبال خاورمیانه را نباید انتظار داشت. چین نمی‌خواهد هیچ نقش مسلطی را در منطقه دنبال کند، هیچ اتحادی در منطقه ایجاد نخواهد کرد و به همکاری اقتصادی و توسعه با کشورهای منطقه ادامه خواهد داد. 


کد مطلب: 123

آدرس مطلب :
https://www.gooya.ir//article/123/چین-خاورمیانه-جدید

گویا
  https://www.gooya.ir/