پس از آزادسازی خرمشهر، هنوز نقاطی در شلمچه، طلائیه و طول مرز ایران و عراق، حدفاصل فکه تا قصرشیرین در اشغال نیروهای رژیم بعث قرار داشت. همچنین سومار، مهران و نفتشهر هم از دیگر نقاط مهمی بودند که هنوز آزادسازی نشده بود. در چنین شرایطی بود که برخی تصمیمگیران به این نتیجه رسیدند که برای حمله به عمق خاک عراق و تصرف بخشهایی از این کشور برنامهریزی کنند.
مراسمهای گرامیداشت سالروز آزادسازی خرمشهر از لوث اشغالگران رژیم بعث هم تمام شد و احتمالا بنرهای مزین به جمله «خرمشهر را خدا آزاد کرد» امام که در پسزمینهاش تصویری از مسجد جامع خرمشهر است و پایین آن هم نام و لوگوی اداره برگزارکننده مراسم درجشده به انبار میروند تا دوم خرداد سال 1403 مجددا برای مراسم فردایش علم شوند. با این وجود، هرقدر در اهتمام ورزیدن به مناسبتهای تقویمی و برگزاری مراسمهایی در گرامیداشت روزهای بزرگی مثل سالروز آزادسازی خرمشهر جدی و دقیق هستیم، در پرداختن به گرههای فکری بخشی از جامعه و یا در آرمانیترین حالت جلوگیری از ایجاد آن گرهها عملکرد قابل قبولی نداشتهایم. البته در همین حوزه هم به نظر میرسد عملکردمان صرفا در تولید اندیشکده، پژوهشکده، اتاق فکر و موسساتی شبیه به آن خوب بوده و به مرحلههای جدیتر و پیچیدهتر عملیات پژوهشی که میرسیم و قرار میشود خروجی ملموس و قابل دفاعی را به جامعه مخاطب عرضه کنیم، تازه معلوم میشود چقدر از اتمسفر حاکم بر فکر آن جامعه مخاطبی که برای خود تعریف کرده بودیم فاصله داریم. اینها را گفتیم تا به بهانه سالروز آزادسازی خرمشهر و دست به دست شدن دوباره برخی شبهات تکراری درخصوص تصمیمهای نظام طی دوران دفاع 8 ساله و یکی از مهمترین مقاطعش مرور چندبارهای درباره آن مقطع خاص یعنی شرایط جنگ در زمان آزادسازی خرمشهر داشته باشیم؛ مقطعی که بدون شک یکی از نقاط عطف دوران 8 ساله دفاع مقدس را شامل میشود. اتفاقات پیش و پس از آزادسازی خرمشهر بارها از سوی پژوهشگران تاریخ مورد بررسی و مرور قرار گرفته اما همچنان شاهد آن هستیم که هرسال با نزدیک شدن به سالروز این پیروزی تاریخی رزمندگان ایرانی، شبهاتی با این جزئیات که اساسا چرا جنگ بعد از بازپسگیری خرمشهر ادامه پیدا کرد و آیا میشد در همان روزها با صدام به صلحی پایدار رسید که ما از پذیرش آن سر باز زدیم؟ یا شرایط دقیقا عکس آن بود و ایران چارهای جز ادامه دادن جنگ نداشت. البته شاید دقیقتر آن باشد که بگوییم ایران همچنان خود را ناگزیر به «دفاع» میدانست. همه اینها نشان میدهد پژوهشگران تاریخ طی سالهای اخیر با همه زحماتی که کشیدهاند، همچنان لازم بوده و هست که در این فضا به توضیح و تبیین بپردازند. توضیح و تبیینی که نتیجهاش حل گرههای ذهنی بخشی از جامعه بهخصوص جوانان جنگ و جبهه ندیده و در امنیت بزرگشده بعضا رسانهزده درباره این مقاطع مهم دفاع مقدس باشد. البته مسالهای که ما را بر آن داشت تا به مرور دوباره شرایط جنگ در زمان پیروزی عملیات الی بیتالمقدس آزادسازی خرمشهر بپردازیم، نه فقط رفع برخی گرههای ذهنی پیشآمده برای افکار عمومی، بلکه سندی بود که اخیرا از سوی پایگاه خبری جماران تحت عنوان «امام خمینی پس از «فتح خرمشهر» جنگ را خاتمهیافته دانسته بودند» منتشر شده است.
در گزارش پیشرو به برخی سوالات مطرحشده در بین افکار عمومی بعد از انتشار این سند پاسخ دادهایم. سوالاتی که البته مشابه آن، پیشتر درباره نحوه آغاز جنگ هشتساله هم مطرح شده بود و طی گزارشی تحت عنوان «دعایی علیه بازرگان» که 13 آبان 1400 به چاپ رسید، با استناد به کتاب تازه منتشر شده آن روزهای عطاءالله مهاجرانی یعنی «نقد تحریف مدرن امام خمینی»، به ادعاهای مطرحشده از سوی برخی اعضای نهضت آزادی درباره دلایل شروع جنگ پاسخ دادیم. در گزارش پیشرو که بر دلایل تداوم جنگ بعد از آزادسازی خرمشهر تمرکز دارد، سعی کردهایم با مرور وضعیت جبهههای جنگ و شرایط میدانی، دلیل ضروری بودن تداوم درگیری با هدف عقب راندن نیروهای رژیم بعث از خاک کشورمان را مورد بررسی قرار دهیم.
چرا ادامه «دفاع» بعد از آزادی خرمشهر عقلانیترین تصمیم ممکن بود؟
پایگاه خبری نزدیک به موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره) در گزارشی که به قلم آقای حمید انصاری، قائممقام این موسسه منتشر شده است ضمن رونمایی از نامهای به دستخط امام خمینی(ره) برای اولین بار، توجهها را به بخش خطخورده این نامه جلب کرده است که مرحوم امام در جملهای نوشتهاند «آنان میدانند امروز با فتح خرمشهر مظلوم «جنگ خاتمه یافته است» و دولت و ملت پیروزمند از موضع قدرت سخن میگویند» اما در نسخه کپیشده دستخط امام که قرار بوده است برای رسانهای شدن به صداوسیما برسد عبارت «جنگ خاتمه یافته است» مخدوش شده. البته در این گزارش برعکس توضیحاتی که در کانال پایگاه خبری جماران ذیل عکس دستخط امام آمده و این شبهه تکراری که «برخی فرماندهان بودهاند که اجازه ندادهاند جنگ تمام شود» را به ذهن متبادر میکند، بهخوبی توضیح داده شده که این اقدام بعد از موافقت خود امام انجام شده و دلیلش را هم تشریح میکند. نکته دیگر آنکه در همین گزارش درباره راهبردهای نظام برای ماههای بعد از آزادسازی خرمشهر به نقل از مرحوم هاشمیرفسنجانی که در جلسه سران حضور داشته است میخوانیم. مرحوم هاشمی نقل میکند که امام خمینی در این جلسه با ورود ایران به خاک عراق مخالف بوده است «نه با ادامه جنگ». در این باره سخنان مرحوم سیداحمد خمینی هم در دسترس است که میگوید امام خمینی ابتدا موافق ادامه داشتن جنگ بعد از آزادی خرمشهر و ورود به خاک عراق برای تنبیه صدام نبودهاند اما اسناد تایید میکند بعد از آزادسازی خرمشهر و جلساتی که فرماندهان دفاع مقدس با امام داشتند و طی آن، واقعیتهای میدانی جبهههای جنگ را با ایشان مطرح کردهاند، امام خمینی(ره) هم راه حفظ تمامیت ارضی ایران را در تداوم روند دفاع مقابل ارتش رژیم بعث تشخیص دادهاند. هرکس نگاهی گذرا به اسناد بهجامانده از وضعیت جبهههای جنگ بعد از پیروزی عملیات الی بیتالمقدس داشته باشد درمییابد کشور نسبت به دشمن بعثی در چه شرایطی قرار داشت. شرایط اعلامی ایران برای صلح، «معرفی رژیم بعث بهعنوان آغازگر جنگ از سوی نهادهای بینالمللی و تنبیه متجاوز از طریق محکومیت دولت صدام به پرداخت غرامت به ایران» بود که از سوی سازمانهای بینالمللی مورد بیتوجهی قرار گرفت. در کنار این بیتوجهی به شرایط ایران، نکته بسیار حائز اهمیتی که راهی جز ادامه جنگ پیشروی ایران نمیگذاشت آنکه بخشهایی از خاک ایران هنوز در اشغال ارتش رژیم بعث بود. در چنین شرایطی، ادامه جنگ با هدف بیرون راندن نیروهای اشغالگر تنها راهحل منطقی موجود برای ایران بود. نکته قابلتوجه درباره غرامت آنکه گفته میشود جنگ ۸ ساله بینتیجه علیه ایران، حدود 70 میلیارد دلار بدهی روی دست صدام گذاشت که تقریبا نیمی از آن به پولهایی برمیگشت که رژیم بعث از دولتهای عربی برای شکست دادن ایران دریافت کرده بود. همین مساله هم بود که تقریبا به یکی از ریشههای شکلگیری حمله عراق به کویت تبدیل شد. از آنجایی هم که سازمانهای بینالمللی هیچ ارادهای برای وادار کردن دولت صدام به پرداخت غرامت ایران از خود بروز نمیدادند، منطقیترین تصمیم، ادامه جنگ برای تنبیه رژیم بعث و وادار کردن او به پذیرش شروط ایران به نظر میرسید.
همه تاریخ را روایت کنید؛ بخشهایی از خاک ایران هنوز در اشغال بود
همانطور که اشاره کردیم، علاوهبر اینکه سازمانهای بینالمللی نسبت به شروط ایران بیتوجه بودند و همین باعث شد مقامات کشورمان، آتشبس در آن مقطع را به ضرر منافع ملی ایران بدانند، نکته روشن دیگر آن بود که نقاطی در شلمچه، طلائیه و طول مرز ایران و عراق، حدفاصل فکه تا قصرشیرین در اشغال نیروهای رژیم بعث قرار داشت. همچنین سومار، مهران و نفتشهر هم از دیگر نقاط مهمی بودند که هنوز آزادسازی نشده بود. در چنین شرایطی بود که برخی تصمیمگیران به این نتیجه رسیدند که برای حمله به عمق خاک عراق و تصرف بخشهایی از این کشور برنامهریزی کنند. هدفشان از این تصمیم هم وادار کردن صدام به پذیرفتن شروط ایران بود. با اینکه احتمال داشت ورود به خاک عراق واکنش سازمانهای بینالمللی را برانگیزد ولی مقامات کشورمان درنهایت با توجه به اینکه این نهادها نسبت به شروط ایران برای پذیرش آتشبس واکنشی بروز ندادند و در جهت آن اقدامی نکردند به این جمعبندی رسیدند که فقط از این طریق میتوانند شخصیت یاغی و جاهطلبی مثل صدام را تنبیه کرده و سران ارتش رژیم بعث را مجبور به عقبنشینی از خاک ایران و پذیرش آتشبس کنند.
صدام را فقط باید «وادار» به عقبنشینی میکردیم
همانطور که اشاره شد، یکی از مواردی که برخی با استناد به آن از امکان توقف جنگ بعد از آزادسازی خرمشهر سخن به میان میآورند ادعای قبول پرداخت غرامت به ایران از جانب سایر کشورهای عربی است. ادعایی که هیچ سندی مبنیبر صحت آن وجود نداشته و اتفاقا گزارههای متعددی برای ردش وجود دارد. اولا اینکه مهمترین بهانه جنگ عراق با کویت بدهیهای انبوه ناشی از جنگ هشت ساله دولت بعث به دولتهای عربی بود که صدام با این توجیه که جنگ با ایران منافع دولتهای عربی را تامین میکرده از پرداخت آن سر باز میزد. با این توصیف چگونه میتوان توقع داشت دولتهای عربی که خود پیگیر وصول مطالباتشان از بغداد هستند گامی فراتر نهاده و خسارتهای ناشی از جنگ را نیز به خود تحمیل کنند. نکته دیگری که باید به آن توجه کرد این است که حتی درصورت رسیدن به یک صلح بدون پشتوانه هیچتضمینی برای پایبندی صدام به آن وجود نداشت. صدام 26 شهریور 1359 قرارداد 1975 الجزایر را با ادعای تسلط کامل بر آبراهه اروند در مقابل دوربینهای تلویزیونی پاره کرد و 5 روز بعد در 31 شهریور نیروهای خود را در یک تهاجم سراسری بهسمت مرزهای ایران گسیل داشت و بخشی از خاک کشورمان را به اشغال درآورد. این تجربه بهوضوح نشان میدهد که صرفا امضای یک معاهده صلح با فردی که خود را به هیچ معاهده بینالمللی پایبند نمیبیند نمیتوانست متضمن پایان جنگ باشد مگر اینکه ایران برای وادار کردن صدام به عقبنشینی و پایان جنگ، اهرم فشار دیگری بهدست میآورد. در غیر این صورت هیچمانعی برای اینکه از هجوم مجدد نیروهای بعث پس از تجدید قوا جلوگیری کند وجود نداشت.
سازمانهای بینالمللی هم بیطرف نبودند؛ حَکَمی درکار نبود
یکی از مواردی که در اظهارات مدعیان امکان صلح پس از آزادسازی خرمشهر بروز دارد اعتماد بیجا به شورای امنیت سازمان ملل بهعنوان نهادی است که قرار بود بین دو کشور صلح برقرار کند حال آنکه کنشهای شورای امنیت در مورد جنگ ایران و عراق بیطرفی این شورا را کاملا زیر سوال برده و آن را تحت امر دولتهای غربی حامی صدام نشان میداد. این شورا که در زمان تحکیم مواضع رژیم بعث در داخل خاک ایران سکوت را برمیگزید هر زمان که پیشروی از جانب ایران رخ میداد بیانیهای صادر کرده و از گسترش جنگ و ادامه حملات ابراز نگرانی میکرد. شورای امنیت اولینبار پیشنهاد صلح را در قطعنامه 514 مورخ تیرماه سال 61 مطرح کرد، یعنی زمانی که ایران عملیاتهای پیروزمندانه طریقالقدس (آذرماه 1360) و فتحالمبین (بهمنماه 1360) را به اجرا درآورده و با عملیات بیتالمقدس در اردیبهشت سال 61 شهر خرمشهر را از دست دشمن بعثی خارج ساخته بود. یکی دیگر از دلایل عدمرعایت اصل بیطرفی در تصمیمات شورای امنیت، تلاش این شورا برای مرتبط توصیف کردن موارد نقض حقوق انسانی با کل مساله جنگ بود. درمورد جنگ عراق با ایران، شورای امنیت 4 بیانیه و 2 قطعنامه درمورد کاربرد سلاحهای شیمیایی توسط عراق صادر کرد. هرچند گزارشهای روشن و صریح کارشناسان اعزامی سازمان ملل متحد مدارک لازم را برای موضعگیری قاطع شورا فراهم ساخته بود، لیکن بهجز آخرین قطعنامه (620)، قطعنامههای دیگر و بیانیهها هیچیک نشاندهنده توجه کامل و جدی شورا به وظایف انسانیاش نبود. شورا همچنین در امر جلوگیری از حمله به مناطق مسکونی نیز بهرغم استقرار هیاتهایی در دو کشور موفقیتی نداشت. در سوی مقابل شورا که اقدامات ضدانسانی عراق را پیامد جنگ میدانست و با آن مدارا میکرد اقدامات تقابلی ایران در جنگ خلیجفارس را برنتابیده و اعتقاد نداشت که این موارد نیز بخش دیگری از پیامدهای جنگ است. در همین رابطه میتوان صدور قطعنامه 552 در واکنش به اتفاقات جنگ خلیجفارس را اقدام جانبدارانه دیگری به زیان جمهوری اسلامی ایران دانست. اقدامی که بدون توجه به ریشههای شکلگیری جنگ محکومیت ایران را هدف قرار داده بود.