در خدمت و خیانت ریاضیات به اقتصاد

مریم‏‏ علم‏‏ الهدی، روزنامه دنیای اقتصاد
شما می توانید ریاضیدان باشید و یکی از مهم ترین جوایز علمی، مثلا جایزه نوبل را در رشته اقتصاد دریافت کنید؛ مثل جان نش ریاضیدان که در سال 1994 نوبل اقتصاد گرفت. این می تواند به معنای اهمیت ریاضیات و به طور کلی، روش های کمی در اقتصاد باشد. در عین حال می توانید اقتصاددان باشید و مساله اقتصاد مدرن را تاریخ ندانی اقتصاددان ها بدانید؛ مثل جان کنت گالبرایت، اقتصاددانی که گاهی در مقابل جریان متعارف اقتصاد قرار می گرفت.
تقابل روش های کمی و کیفی در علم اقتصاد، موضوع جدیدی نیست. با اینکه اقتصاددان ها تقریبا از هر دو آنها استفاده می کنند، به یکی از آنها بیشتر گرایش دارند. آیا این به معنای برتری یکی بر دیگری است؟
اقتصاددان ها مانند دانشمندان هر علم دیگری که به جامعه، سیاست و رفتار انسان ها می پردازند -اگر بپذیریم که این علم، رفتار اقتصادی جوامع انسانی را مورد مطالعه قرار می دهد- به تاریخ نیاز دارند؛ چرا که تاریخ می تواند درک ما را از زمان حال بسازد و در پیش بینی آینده کمک کند. تاریخ می تواند مجموعه ای از شواهد تجربی را در اختیار اقتصاددانان قرار دهد. همچنین اقتصاددان ها می توانند با مطالعه تاریخ، تاثیر بلندمدت رویدادهای تاریخی بر متغیرهای اقتصادی را مطالعه کنند. فرض کنید به عنوان مثال، چند دهه بعد، اقتصاددانی فقط با نمودارها و داده ها سر و کار داشته باشد. احتمالا این فرد نخواهد توانست به راحتی توجیهی برای تغییر روندها در دوران همه گیری کرونا پیدا کند. از طرف دیگر، اقتصاددان ها به ابزاری برای مدل سازی فرضیه ها و نظریاتشان نیاز دارند و اینجاست که روش های کمی از ریاضیات و آمار به اقتصاد وارد شده اند. ورود ریاضیات، آمار و در سطوح پیشرفته تر، اقتصادسنجی و دیگر روش های کمی به اقتصاد آن قدر هست که دانشجویان این رشته را متعجب کند و حتی برای برخی که اقتصاد، انتخاب آنها برای گریز از ریاضی و آمار و اعداد و ارقام و مدل ها بوده است، می تواند دلسردکننده باشد. حتی نگاهی به واحدهای درسی مقاطع مختلف هم نشان می دهد که دروس با پایه کمی، وزن قابل توجهی در اقتصاد به عنوان یک رشته دانشگاهی دارند که هنوز هم در بسیاری از دانشگاه ها، در دانشکده های علوم اجتماعی و نه مهندسی، تدریس می شود.
لئون والراس مبدع نظریه تعادل عمومی در اقتصاد و از اقتصاددانان مارژینالیست از نخستین کسانی بود که ریاضیات را برای تبیین علم اقتصاد به کار گرفت.
شاید بتوان اولین ردپاهای ریاضیات در اقتصاد را از قرن نوزدهم جست وجو کرد؛ جایی که والراس نظریات خود را درباره تعادل بازارها گسترش می داد. از بین اقتصاددانان متاخر هم می توان از ساموئلسون یاد کرد که نظریات اقتصادی را به زبان ریاضی بیان کرد تا جایی که می توان این نوبلیست را پایه گذار آموزش اقتصاد به زبان ریاضی دانست.
علم اقتصاد از روش های کمی استفاده می کند؛ چرا که روش های کمی می توانند به دقت روابط بین متغیرها را نشان دهند و نظریه ها را اثبات کنند. این یک مزیت است؛ اما نقدی که به این مزیت می شود، ساده سازی یا پیچیده سازی بیش از حد است. در واقع منتقدان روش های کمی می گویند این حد از ریاضیات و آمار و مدل سازی، ارتباط علم اقتصاد را با واقعیت کم رنگ یا قطع می کند. اما آیا راه حل دیگری قابل پیشنهاد است؟
در واقع همین روش ها و ابزارها هستند که به توسعه نظریات اقتصادی کمک می کنند. با همین روش هاست که می توان فرضیه ها را مورد آزمون قرار داد، نظریات را گسترش داد و اعتبار نظریات را سنجید. از سوی دیگر، این روش های کمی هستند که به اقتصاددانان فرصت پیش بینی و شبیه سازی می دهند تا یک سیاست اقتصادی را پیش بینی کنند و آثار بعدی آن را مورد سنجش قرار دهند و آثار یک سیاست اجراشده را تحلیل و ارزیابی کنند. اما همه اینها به معنای بی اهمیت بودن تاریخ در اقتصاد یا اهمیت کمتر آن است؟
جان نش یکی از کسانی بود که با استفاده گسترده از ریاضیات در علم اقتصاد، راه را برای توسعه روش های علمی تبیین تصمیم گیری در محیط های اقتصاد باز کرد.
وقتی از تقابل بین تاریخ و ریاضیات -که شاید بتوان نمایندگان تحلیل های کیفی و کمی دانست- در اقتصاد حرف می زنیم به سختی می توانیم کاملا «با» یکی و کاملا «بر» دیگری باشیم. در واقع بدون تعادل و تناسب بین این دو، هیچ یک کافی نیست. تحلیل خروجی یک مدل کمی، بدون درک زمینه تاریخی آن یا بدون بررسی ساختار اجتماعی مورد مطالعه، احتمالا کامل نخواهد بود. روندهای بلندمدت و تغییرات ساختاری، تنها با زبان اعداد، قابل توصیف نیستند. اینکه صنایع چگونه تکامل پیدا کردند، اینکه فناوری های جدید چگونه اقتصاد را تغییر دادند، اینکه الگوهای جمعیتی در طول زمان چگونه در شکل گیری متغیرهای اقتصادی نقش داشتند، اینکه نوآوری چگونه پدید آمد یا نابرابری چگونه از میان رفت، نیاز به درک مناسبی از تاریخ و استفاده درست از روش های کیفی در کنار روش های کمی دارد. با اینکه برخی می گویند اقتصاددان ها ریاضیدان هایی هستند که به اندازه کافی در اقتصاد خوب نبودند، برخی دیگر می گویند یک اقتصاددان نه تنها باید ریاضیدان و مورخ، بلکه باید فیلسوف و سیاستمدار هم باشد. شاید همه اینها در کنار هم، لازم بودن و کافی نبودن تاریخ و ریاضیات را در اقتصاد تایید می کند.

* پژوهشگر اقتصاد و فارغ‏‏ التحصیل علوم داده
کد مطلب : 345
https://gooya.ir/vdcfitdmaw6dj.giw.html
نام شما
آدرس ايميل شما